تورابادیگری دیدم که گرم گفتگو بودی
با او آهسته میرفتی سراپا محو او بودی
نگاهت کردم و برمن چو بیگانه نگه کردی
شکستی عهد دیرین را گنه کردی گنه کردی
گناهت را نمی بخشم.
چه شبها را که بایادت بیهوده سحرکردم
چه عمری را که بیهوده به پای تو هدر کردم
توعمرم را تبه کردی گنه کردی گنه کردی
گناهت را نمی بخشم.
تورابادیگری دیدم....
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتتم...
کمرم را ب زمین کج کردند....
گنه ,کردی ,بیهوده ,نمی ,بخشم ,عمری ,کردی گنه ,را که ,گنه کردی ,نمی بخشم ,را نمی
درباره این سایت